مانند دو خورشید که بالای زمین استچشم تو سفر کردنم از شک به یقین استروشن شده شب های پریشانی شعرماینها همه از دولتی این دو نگین استای معنی هر واژه ی مبهم !، چه نیازیبا تو به لغتنامه ، به فرهنگ معین استگهگاه اگر اخم تو چون تلخی زیتونشیرینی لبخند تو شیرینی تین استدیوانگی ام گل بکند رفتم از اینجابا این دل بی حوصله که خانه نشین استآتش بزن ای عشق ! همه
زندگی ام راآوارگی و در به دری بهتر از این استمن عکس تو را باز در آغوش گرفتمچون برکه که با خاطره ی ماه عجین استآری ، نرسیدیم به هم ، حیف... ولی نه«تا بوده همین بوده و تا هست همین است!»برچسبها: رضا نیکوکار هوای تو...
ما را در سایت هوای تو دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 6 تاريخ : جمعه 14 ارديبهشت 1403 ساعت: 1:05